ادب حضرت اقا ( علامه حسن زاده آملی)
خاطره اى دارم ، هرچند
ممکن است خداى ناکرده حمل بر خودستایى یا چیز دیگر بشود، ولى براى روشن شدن
موضوع ، عرض مى کنم . وقتى ، در محضر مبارک جناب آقاى الهى قمشه اى بودم .
ایشان فرمودند: آقا شما خیر مى بینید!
من عرض کردم : الهى آمین اما آقا
شما از چه جهت این فرمایش را مى فرمایید؟ و روى چه لحاظى این بشارت را به
من دادید که من خیر مى بینم ؟
ایشان فرمودند: چون شما را خیلى خوب نسبت
به اساتیدت متواضع مى بینم . خیلى مراعات ادب با اساتید مى کنى و آنها را
در نام بردن ، نیک نام مى برى . این ادب و تواضع ، سبب مى شود که شما به
جایى مى رسید و خیر مى بینید.
بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ مى
کردم و سعى مى کردم در حضور استاد تکیه به دیوار ندهم ، سعى مى کردم چهار
زانو ننشینم . حرف را مواظب بودم زیاد تکرار نکنم ، چون و چرا نمى کردم که
مبادا سبب رنجش استاد بشود.
مثلا من وقتى ، محضر همین آقاى قمشه اى
بودم ، ایشان در حالت چهار زانو نشسته بود. پاى راستشان بیرون بود. من
پهلوى ایشان نشسته بودم . خم شدم و کف پاى ایشان را بوسیدم . ایشان برگشتند
و به من فرمودند: چرا این کار را کردى ؟
گفتم : من لیاقت ندارم که دست
شما را ببوسم ، همین که پاى شما را بوسیدم ، براى بنده خیلى مایه مباهات
است . خوب ! چرا من این کار را نکنم ؟!من قریب دوازده سال در محضر ایشان
بودم . در این سالیان ، درس هاى ما شب ها بود بعد از نماز مغرب و عشا تمام
منظومه به غیر از منطق منظومه ، و از اول الهیات اسفار تا آخر آن ، و از
اول نمط چهارم اشارت تا آخر آن را در خدمت جناب آقاى قمشه اى خواندم . هر
چند نزد اساتید دیگر هم براى خوشه چینى رفتم . مثلا سه نمط آخر اشارات را
هم خدمت آقاى قمشه اى خواندم و هم خدمت آقاى شعرانى ، اسفار را هم خدمت هر
سه بزرگوار آقایان قمشه اى و قزوینى و شعرانى